وقتی یک جای زندگیَت خراب می‌شد  ، تو می توانستی بلند شوی و همه چیز را سر و سامان ببخشی . اما هر چه قصه پیچیده تر می‌شد تو بیقرار تر و گیج تر و درمانده تر می‌شدی این را من فهمیده بودم ؛ باید منی می بودم که باشم ، که بیایم پریشانی ات را آرام کنم ، بیایم به زانو هایت قدرت برخاستن و به دستانت قدرت ساختن بدهم . وقتی یک جای زندگی ام خراب می‌شد ، من اول و آخر ساختن ِ قصه را بلد بودم ، اما باید تویی می بودی که باشی ، که بیایی پناهم بشوی ، قدرت ِ دستانم بشوی ، تکیه گاهم بشوی . مانده بودیم در میانه ی آشفته بازار ِ دنیا ، بی هَم چیزی نمانده بود که در سکوت بر جنازه ی زندگی‌هامان زار بزنیم . صدایت کردم همین که شنیدی پاسخم را به نگاه گفتی . کشان کشان خود را به هَم رساندیم چون دو نسیم ِ کوچک . در مواجهه با هم گردبادی شدیم و دنیای دون را در هم پیچاندیم ! حالا همه ی دونفری ها را برگردانده ایم ! آواز های شادی که از گره خوردن ِ صدای آهنگین ِ من و صدای بم ِ استوار ِ تو به دنیا آمده بود . سفر های سبزی که به شوق ِ خنده های دیوانه ی من و تو روییده بود .  پروانه ها روی لیوان های ما به رقص در آمدند ، لیوانی که پر از آبش می کردی و به میهمانی لب های من می آوردی و من می گفتم اول تو ! و تو می گفتی آب برای کوچک تر هاست ! و نیمه ی دیگرش را از بوسه گاه من روی لیوان می نوووشیدی ! پروانه های گل به گیسوی کوچک روی همین لیوان ها غوغا کرده بودند شاید دیگر کسی روزهای خاکستری ما را به خاطر نمی آورد  که نامِ من و تو را بی "واو" صدا می زدند ، بی فاصله -چسبیده به هم- پیراهن ِ سپید ِ تو و قبای گلبه ای ِ من دنیا را رنگی رنگی کرده بود  . ما نان از آبی خوردیم که به جوی دنیا نرفت ! ما در پناه ِ هم از هیچ چیز نترسیده بودیم که حالا طوفان رنگ و نور سراسر دنیایمان را در آغوش گرفته بود من گفته بودم که در آنجا تو دردی از هیچ کس دوا نمی کنی و تو آمده بودی که بگذارمت روی عمیق ترین زخمم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود سنتر خرید دستگاه تصفیه آب در شیراز خدمات مجالس غزال 09126119521 رزین آنیونی وبلاگ دل موزیک سردار شهید قربانعلی عرب فست فود دکتر علي اميراحمدي دکتر خطیبی